نام شهری است از ولایت فارس. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). شهری است که اردشیر بابکان آن را بنا کرده است. یکی از شهرهای ششگانه اردشیر بابکان: دگر شارسان برکۀ اردشیر پر از باغ و پر گلشن و آبگیر. فردوسی
نام شهری است از ولایت فارس. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). شهری است که اردشیر بابکان آن را بنا کرده است. یکی از شهرهای ششگانه اردشیر بابکان: دگر شارسان برکۀ اردشیر پر از باغ و پر گلشن و آبگیر. فردوسی
یک حصه از پنج حصۀ فارس است. (از برهان قاطع). در حاشیۀ برهان قاطع آمده است: خرۀ اردشیر، این کورۀ اردشیر خوره منسوب است به اردشیر بن بابک و مبداء بعمارت فیروزآباد کرده ست. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 132 ببعد). نام شهری بوده از بناهای اردشیر که بهمن بن اسفندیار باشد. (از برهان قاطع). نام شهری آبادان کردۀ اردشیر و اردشیر نام بهمن اسپندیار بود. (از شرفنامۀ منیری) : که اکنون گرانمایه دهقان پیر همی خواندش خرۀ اردشیر. فردوسی. ز پرمایه تر هرچه بد دلپذیر همی تاخت تا خرۀ اردشیر. فردوسی. یکی خواندم خرۀ اردشیر هوا خوشگوار و بجوی آب شیر. فردوسی. کس آمد سوی خرۀ اردشیر که آید بدرگاه هرمزد پیر. فردوسی
یک حصه از پنج حصۀ فارس است. (از برهان قاطع). در حاشیۀ برهان قاطع آمده است: خرۀ اردشیر، این کورۀ اردشیر خوره منسوب است به اردشیر بن بابک و مبداء بعمارت فیروزآباد کرده ست. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 132 ببعد). نام شهری بوده از بناهای اردشیر که بهمن بن اسفندیار باشد. (از برهان قاطع). نام شهری آبادان کردۀ اردشیر و اردشیر نام بهمن اسپندیار بود. (از شرفنامۀ منیری) : که اکنون گرانمایه دهقان پیر همی خواندش خرۀ اردشیر. فردوسی. ز پرمایه تر هرچه بد دلپذیر همی تاخت تا خرۀ اردشیر. فردوسی. یکی خواندم خرۀ اردشیر هوا خوشگوار و بجوی آب شیر. فردوسی. کس آمد سوی خرۀ اردشیر که آید بدرگاه هرمزد پیر. فردوسی
شهری است در کرمان که بنای آنرا به اردشیر پاپکان نسبت دهند. (فرهنگ فارسی معین) : و به اردشیر که دارالملک کرمان است او بنا کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 60)
شهری است در کرمان که بنای آنرا به اردشیر پاپکان نسبت دهند. (فرهنگ فارسی معین) : و به اردشیر که دارالملک کرمان است او بنا کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 60)